مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات مهدیار کوچولو

یه تب بد

سلام پسر قشنگم این روزها اصلا روزهای خوبی نبود پسرم 10 روز تب داشت نمیدونم واسه دندونت بود یا واقعا به گفته دکترا تب ویرووسی بود هرچی که بود امیدوارم هیچوقت هیچوقت دیگه تب نکنی و مریض نشی من و بابایی خیلی غصه خوردیم واست خداروشکر که بهتری عزیز مامان از بعد مریضیت خیلی بهم وابسته شدی ......اذیت میشم گاهی سرت داد میزنم ولی خیلی زود پشیمون میشم دوستت دارم قد یه دنیا ...
30 خرداد 1392

همسرم روزت مبارک

من زنم اما گاهی کودک میشوم... کودک دلبند تو...تا محکمتر در آغوشت بیارامم همچنان به تو عشق خواهم ورزید پشتیبانت خواهم بود و تو مرد من فقط مرد من تو پادشاه تمام این عاشقانه هایی... و من ملکه ی خوشبخت و عاشق... شاه زاده ی رویاهای من... دوستت دارم همیشه و هر لحظه تا ابد   ...
5 خرداد 1392

عکس های مهدیار وقتی کوچیک بود

دیروز داشتم عکسهای زیر یک سالگیت رو نگاه میکردم دلم نیومد چندتاشون رو تو وبلاگت نذارم دلم واسه اون روزهات تنگ شده عزیز دلم  12 فروردین سال 91  13 فروردین سال 91  مهدیارم در آستانه ی 4 ماهگی  مهدیار 4 ماهه  مهدیار در در 4 ماهگی  مهدیار در 5 ماهگی    مهدیار 6ماهه  این عکس رو فقط به خاطر کله نازش گذاشتم    اینم عکس 6 ماهگیش        این عکس در آستانه 7 ماهگیه        مهدیار دختر میشود  مهدیار 7ماهه اینجا پایان 7 ماهگیته تازه می...
5 خرداد 1392

یه مسافرت کوچولو

سلام خیلی وقت بود که نتونستم بیام خیلی درگیرم ببخشید پسر قشنگم انقدر دیر شده نمیدونم از کجا باید شروع کنم میخوام یه سری عکس از دومین سفرت به محمود آباد بذارم پارسال هم که اولین بار بود اونجا بردمت 4 ماهه بودی عکسها نشون میده پسرم چقدر بزرگ شده........ بابایی بردتت توی آب دریا و کلی ذوق کردی اول قرار بود فقط پاهات خیس شه ولی از کنترل خارج شدی و مامانی مجبور شد کل لباسهاتو دربیاره....... خیلی شیطون شدی همه دوستت دارن همه با بودنت شادن انقدر که از خودت شیرین کاری در میاری..... بعضی موقع به خودم میگم خدایا این شیرین زبون پسر منه.... خدایا همیشه شکرت میکنم. الهی مامان فدای قد و بالات عزیزم خیلی دوستت دارم یه د...
4 خرداد 1392
1